۱۳۸۶ بهمن ۱۱, پنجشنبه

ناگهان چه زود دیر می شود

به هر حال این هم تجربه نویی است . شبها و روزها می گذرند و هر ثانیه ای را که می گذرد ادراک می کنی که گذشته است . احساس می کنی که چیزی از فضای دورت کم شده و گم شده و تنهاترت گذاشته
فکر کن توی ساحل آتشی روشن است و لابد شب مهتاب هم بوده است. لابد خیلی ها دور آتش نشسته اند . آواز هم می خوانند .پشت پنحره اما نه آتش است نه مهتاب نه آوازهای عاشقانه . دارد صبح می شود و باز پشت پنجره مانده ای

۱۰ نظر:

Unknown گفت...

آقا ما خودمونو نام نویسی کردیم...ها ها ها ...
___

و اما در مورد نوشته ات

باید بگم تا پیش از پنجره خوب بود...

ناشناس گفت...

با صد هزار مردم تنهایی
بی صد هزار مردم تنهایی
...
رودکی

ناشناس گفت...

سلام
به سراغ پارادوکس من هم بیایید .
نرم و آهسته یا سفت و همچین ییهوییش هم فرقی نداره .
شاد و پیروز باشی

ناشناس گفت...

درود
پنجره ات صمیمی و مهربان بود رفیق!

ناشناس گفت...

- دیشب اونقدر نخوابیدم که صبح شد...بعضی شبها اینجوری اند...اونقدر بیدار می مونی که شب از رو می ره و صبح می یاد...بعضی شبا هم یه جور دیگه ست...تو توی خوابی و سیاهی می ره...یه وقتایی خیلی طول می کشه تا صبح بیاد..اما بالاخره می یاد...من ایمان دارم!

ناشناس گفت...

salam . ziba bud . mitunam ye soal beporsam ? shoma dar murede nevisande webloge www.smilylife.persianblog.ir(همه شعر شد) chizi midunid ? age adrse web jadideshun ro darid baram commant bezarid mamnun misham . dar panahe hagh

ناشناس گفت...

Hello. This post is likeable, and your blog is very interesting, congratulations :-). I will add in my blogroll =). If possible gives a last there on my blog, it is about the OLED, I hope you enjoy. The address is http://oled-brasil.blogspot.com. A hug.

ناشناس گفت...

Hello. This post is likeable, and your blog is very interesting, congratulations :-). I will add in my blogroll =). If possible gives a last there on my blog, it is about the TV de LCD, I hope you enjoy. The address is http://tv-lcd.blogspot.com. A hug.

ناشناس گفت...

پشت پنجره میمیریم بی آنکه بفهمیم صبح یعنی چه

ناشناس گفت...

بعضی وقت ها پشت پنجره چیزی نیست جز حسرت!