۱۳۸۶ مهر ۲۳, دوشنبه

Blind chance


بالاخره این هم یک جور خوش شانسی است. آقای کیشلوفسکی وقتی من یک ساله یا کوچکتر بودم بیاید و فیلم blind chance را بسازد و حالا که من خرس گنده شدم و بیست و هفت سالم است ببینمش . زمانی که بیش از همیشه داستان فیلم را می توانم درک کنم و حتمن با منطق فیلمش همذات پنداری.
Blind chance فیلمی است در مورد سرنوشت، که در خلال روایت فلسفیش به شانس یا تقدیر، نگاهی به اوضاع سیاسی و اجتماعی لهستان آن روزها دارد، سیطره حزب کمونیست لهستان، فعالیت گروه های مذهبی دانشجویی زیرزمینی و بسیاری دیگر از مسایل مربوط به لهستان دهه نود در فیلم هست که با نگاهی نسبتن انتقادی داستان فیلم و منطق فیلم را جلو می برد .
ویتک، قهرمان داستان، پس از اتفاقهایی که برایش می افتد تصمیم به ترک محل زندگیش می گیرد . در راه اهن دنبال قطاری که به ورشو می رود می دود و از اینجاست که سه گانه فیلم شکل می گیرد . در قسمت اول فیلم ویتک به قطار می رسد ، به ورشو می رود ، به حزب می پیوندد و در حزب پیشرفت می کند. در قسمت دوم فیلم، به قطار نمی رسد با مامور پلیس گلاویز می شود و به زندان می افتد و در راهی صد در صد مخالف با قسمت اول قرار می گیرد و در قسمت سوم باز هم به قطار نمی رسد ، در راه آهن دوست دخترش را می بیند. باز می گردد و درس می خواند و سرنوشت دیگری پیدا می کند . در واقع در هر بار به دنبال قطار دویدن قهرمان با یک اتفاقی که افتادن یا نیفتادنش خیلی ساده و بعید به نظر می رسد . سرنوشت به گونه ای کاملن متفاوت با چیزی که می توانست اتفاق بیفند رقم می خورد و حقیر و کوچک بودن انسان را در انتخاب ِحتی چیزی که به آن معتقد است را به تصویر میکشد به این صورت که هم اکنون اگر من مثلن یک آدم با عقاید مذهبی یا ضد مذهبی ، انسانی یا فاشیستی هستم همه اش می توانسته به واسطه یک اتفاق کوچک، متفاوت از چیزی که امروز هست باشد .
پی نوشت: باز هم مثل همیشه فیلم را دوست نازنینم انوش بهم داده است که هم تغیر خانه داده هم خانه تکانی
پی نوشت: اصن در مورد فیلمی که بیست و شش سال پیش ساخته شده و خیلیها دیدنش ، اینجوری نوشتن مسخره نیست؟ من که تازه دیدمش و کلی ذوق کردم.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

21mehr.com شهلا

خوشحالم از خوشحالیت...

ناشناس گفت...

شهلا

پسر جون تو الان نباید رژیم بگیری که!!؟
تازه باید تقویتی هم بخوری;)

afshin گفت...

یادم میاد یه مصاحبه از کیشلوفسکی دیدم که مجری ازش یه سوالی پرسید و کیشلوفسکی هم جواب داد ،بعد کارگردان به علت مشکل نور کات کرد و از نو مجری سوال رو تکرار کرد ولی کیشلوفسکی یه جواب متفاوت به سوال داد.....من عاشق این جور کارای کیشلوفسکی ام.
الحق که استاد ساختار شکنی در معنا است این بشر !