۱۳۸۶ خرداد ۲۳, چهارشنبه

هر روز به تو خیانت میکنم

وگرنه نه مرا رمق ماندن ماندست نه تو را پای کشیده شدن دنبال من . مانده ایم و فرسوده ایم و فرسوده ایم. نه که کسی بد شده باشد نه . زمانه ، زمانه بدیست . آدم جلوی خودش هم کم می اورد ، خسته می شود به قول شماها بی وفا میشود .بی معرفت می شود . اصلا مگر می شود بی وفا نشد . مگر می شود کنار این چیزها بود و این چیزها را ندید . اصلا مگر می شود این چیزها را نچشید .
خوابم می آید . سالهاست که همه اش خوابم می آید . بگیرم بخوابم تا هر وقت که شد . هر وقت که شد پا شوم تا هر وقت که شد . من آدم هر" وقت که شدی" هستم دوست دارم هر وقت که شد سر فرصت کاری را که می خواهم انجام بدهم یا انجام ندهم .
من باید بروم . نه به کوه می روم نه به جنگل و دشت و صحرا و نه سیر سلوک عارفانه . میروم گوشه ای بنشینم و خیالم را ببافم و بروم به رویا .
خیلی وقت است که همسفر رویاهای من نیستی. نمی آیی . نیا ! من هم هر به تو روز خیانت می کنم . دیروز خودم را از گیسوان زنی آویزان کرده بودم مثل آونگ می تابیدم وقتی نسیمی می وزید . خوب بود. تو هم خوبی . نه ! اینکه بد باشی . نه! زمانه، زمانه بدیست

۲ نظر:

ناشناس گفت...

21mehr.comشهلا
پویاهه چان امیدوارم حالت خوب باشه
اون جایی که میخاهی بری خیلی دوره؟
میگی کوه و جنگل هم نیست
!!پس کجاست
بهت پیشنهاد میکنم آهنگهای محسن نامجو را پیدا کن و گوش بده که خیلی با حاله، سر کیف میایی
شاد باشی

ناشناس گفت...

می دونی تنهایی درد مشترک همه ی ادماس و ابلهانه گمن می کنن هیشکی این و نمی فهمه
گور باباش خودت باش
خودت