۱۳۸۶ خرداد ۱۷, پنجشنبه

جایی نزدیک خدا

فرض کن تمام پله های تمام ساختمان های دنیا به یک نقطه ختم شوند . آن وقت دختران زیبا از خانه هاشان روی پله ها بروند و هر که زیباتر باشد بالاتر.با چشمان آبیش روی نقطه تلاقی ایستاده و گیسوانش رها تا روی زمین می رسد . آن پایین ها هستی نزدیک شبه قاره هند

۴ نظر:

ناشناس گفت...

جلسات آزاد هفتگی(حوزه ی موسیقی) انجمن فرهنگی هنری سایه

جلسه ی سخنرانی و گفتگو با حضور گیتاریست برجسته ی خوزستانی:
" صفا آلبوشوکه "
سه شنبه 22 خرداد 86 ساعت 18.30
مکان برگزاری : اهواز - خیابان نادری – کوچه ی خوانساری – ساختمان مهرگان – طبقه ی چهارم – موسسه ی مشاوره ی مهرآوران .
ورود برای عموم علاقمندان آزاد می باشد .

ناشناس گفت...

سلام
عزیزم به من لطف دارین، به امید روزهای خوب آینده.
تا بعد...

ناشناس گفت...

21mehr.comشهلا
فدای این احساس زیبایت
گفتی چشم آبی و من رو به یاد چشمهای آبی این آلمانی ها انداختی
نمیدونی توی این چشمها چه دنیاییه
دندون پزشکی که من میرم، دکترم که کار روی دندون من انجام میده و من با نگاه یا بهتره بگم غرق شدن در چشمانش به جاهای دور میرم
بار پیش بهش گفتم من وقتی به چشمان شما نگاه میکنم، یاد دریای کیش در ایران می افتم
یه جورایی خوشش اومد ولی بیشتر احساسم را نفهمید که من چی میگم
آخه اینها خیلی با من طرز فکرشون فرق میکنه و یه جورایی مانند ما نیستند
به هر حال این چشمان آبی تنها زیبایند و چیزی مانند درک متقابل از نوع ایرانی یا شرقی، پشتش نیست
چون ما به قول تو از همون هندوستانیم با اخلاق و احساسات مخصوص خودمون

ناشناس گفت...

توصیف جالبی بود... قابل لمس و تصور... یه تصور متفاوت و جالب... خوش باشی!