۱۳۸۴ آبان ۱۴, شنبه

از لينك هايي كه داده ايم

مهدي محسني شهرتش كمتر از جمهور است هر چند نويسنده جمهور باشد . ان زمانها كه تازه جمهور را در پرشين بلاگ راه انداخته بود نوشتم با توجه به شناختي كه از او دارم وبلاگ نوبس خوبي مي شود.
علي اعطا را دوست دارم . خودش و نوشته هايش . احساسش . قاطي كردنهايش
شايد خيلي موقع ها قاطي كرد نهايش توي نوشته هايش معلوم نباشد اما او چيزي شبيه خودش است كاش فرصت داشتم پست واق واقش ر دوباره بخوانم . او زودتر از من بلاگر شد بعد من پوياهه شدم
دلم براي حسين و ساناز و كافه نادري و قيطريه تنگ ميشود مرتب . حسين گلوله ي خلاقيت بود توي نشريه هم كار گرافيكي ميكرد . يادش بخير فرهاد را كرديم تيتر اول .
ساناز ، دختري در باد ، امروز خيلي زيباتر مي نويسد و بادي كه هميشه ما را خواهد برد در نوشته هايش هنوز مي وزد و ادم هي سردش ميشود و هي گرمش

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام .. نميدانم چرا وب مهدي محسني باز نشد كه من هم بتوانم استفاده كنم . بلاگفا همچين وبلاگي را نمي شناسد . موفق باشي عزيز .. پونه

ناشناس گفت...

چرا از ما می نویسی ما که خود گم کرده ایم..دست نامردی مرا افکنده دور..تورا بنشانده در یک سوت و کور..وای بر رسم زمانه وای بر صدای تو..می خرامد روح را در نیستی ..لامروت خاطارتم را بده..جای پایم را میان باتو بودن را بده..حال دلتنگم ولی..گرچه چیزی من نگفتم..لیک تو ..رازهایم را بده..

ناشناس گفت...

داريم مچاله می شويم؛ کسی دارد ما را باطل می کند با جوهر قرمز پر رنگ که توی رگ هامان لخته می شود... و ما کوچک می شويم و مغزمان هی چروک می خورد.

ناشناس گفت...

چوبکاری کردین سر دبیر!!

ناشناس گفت...

راستی لینکم رو اشتباه گذاشتی داداش..لول!

ناشناس گفت...

درود .

خیالات و وهم زندگی است که دنیا رو زیبا میکنه . نوشته های تو و بچه های جنوب هم .

ناشناس گفت...

مثال تور ماهی بند لم از هم گسسته پویاهه راستی راستی تو کمد نبودی؟:)))))))

ناشناس گفت...

وبلاگ نویس خوبی بود
اصلا مهدی همه چیش خوبه
فقط یه چشم بینا میخواد
رفیق خبری ازت نیست

ناشناس گفت...

ajab!
هميشه جوري مي نويسي كه آدم فكر مي كند پاي خاطرات پيرمردي باقيمانده از عصر مشروطه نشسته!!!!آن وقت ها.....:p:p

ناشناس گفت...

Be yaadat hastim...

ناشناس گفت...

گاو نر ما کشید آنچنان که انگار خسته از دو قرن پا بر زمین کشیدن..