خُب... کجای قصه بودیم؟ اول یکی بود یکی نبود یا آخر کلاغه به خونش نرسید ؟
روز سکوت و کار، شبهای خستگی.روز بی خستگی دویدن، شب سرشکستگی......
وقتی برگردی خودم گردگیریت می کنم!تا بیشتر شبیه خودت باشی.
ای بابا گردگیری موقوف بذار اول یکی گردای خودتو بگیره .دوس جون نبینمت غمگین
salammersi ke yadi az ma mikoni
منم از خاک که بر خاک نشستم چون خاک..تو چرا خاک نشینی دهد آزارت مرد
بی خیال گرد گیری...ابارون بیاد خوش بو می شی... بوی خاک خیس... اجان تو!...ا
تو هميشه شبيه خودتي با خاك يا بي خاك
ارسال یک نظر
۷ نظر:
روز سکوت و کار، شبهای خستگی.روز بی خستگی دویدن، شب سرشکستگی......
وقتی برگردی خودم گردگیریت می کنم!
تا بیشتر شبیه خودت باشی.
ای بابا گردگیری موقوف بذار اول یکی گردای خودتو بگیره .دوس جون نبینمت غمگین
salam
mersi ke yadi az ma mikoni
منم از خاک که بر خاک نشستم چون خاک..تو چرا خاک نشینی دهد آزارت مرد
بی خیال گرد گیری...ا
بارون بیاد خوش بو می شی... بوی خاک خیس... ا
جان تو!...ا
تو هميشه شبيه خودتي با خاك يا بي خاك
ارسال یک نظر