پویاهه
خُب... کجای قصه بودیم؟ اول یکی بود یکی نبود یا آخر کلاغه به خونش نرسید ؟
۱۳۸۲ اسفند ۲۳, شنبه
فهمیده بود" در زندگی دردهایی هست که روح انسان را در انزوا می خورد و می تراشد" یعنی چی . مثل سگ فهمیده بود . مثل خودش . مثل سگ]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر