پویاهه
خُب... کجای قصه بودیم؟ اول یکی بود یکی نبود یا آخر کلاغه به خونش نرسید ؟
۱۳۸۲ مرداد ۲۱, سهشنبه
تاچند ساعت ديگه من و اين اتاق غرق ميشيم
ماهيا از پشت پنجره اتاق رو نگاه ميکنن . با اون چشاي احمقانشون
يعني اين اتاق تا صبح دووم مياره ؟؟؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر