از وب لاگ عــــــلي
می گفت فقط او می داند که وقتی دخترک از ماشین ییاده شده تا یدر را _ که بیهوش شده بود_
از توی ماشین بیرون بکشد . اتوبوس آمده و دخترک را زیر گرفته و بعد از 10 ساعت که جسد دخترک روی زمین بوده تا از یزشکی قانونی بیایند و جسد را ببینند رفته و برای آخرین بار نگاهش کرده که زیر چرخ های اتوبوس ...
....دوست عزیز!
از فراموشی اندیشه مکن ! گزیری از خاطره ها نیست...
مثل تصویری از عزیزی توی غسالخانه در روز 15 مهر که همیشه در برابر من است که چه آرام خوابیده بود و شاید به مرد خاکستری این سالها ییوسته بود که مجال نیافت تا بنویسدش...
از فراموشی اندیشه مکن ! گزیری از خاطره ها نیست...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر