۱۳۹۱ مرداد ۳۱, سه‌شنبه

جینگیل آلیسا


خواب دیدم وسط حیاط ساختمانِ خانه‌مان، دختربچه‌های همسایه دوره‌ام کرده‌اند. وسط ِآن‌ها هاج و واج ایستاده‌ام؛ دورم می چرخند و آلیسا آلیسا جینگیل آلیسا بازی می کنند.
بازی آلیسا آلیسا جینگیل آلیسا را نمی‌دانم. فکر نمی‌کنم کسی هم در جهان معنی شعرش را بداند. حالا آلیسا که اسم خاص است؛ اما جینگیل آلیسا؟ خدا می داند. فقط به نظرم آنجایش که همه می گویند "هی"؛ یعنی می‌گویند: آلیسا الیسا جینگیل آلیسا "هی" و بعد دست‌هایشان را که با هم گرفته اند، بالاتر می‌آورند، همین جوری که آرام و گیج میچرخند، خیلی بامزه است. و بامزه‌ترش این‌که "هی" را همچین داد می زنند؛ موقع شعر خواندن،‌ که فکر می کنی برد و باخت ِ بازیشان به بُلندی "هی" بستگی دارد.
پشت در که می رسم، که کلید بیندازم و در ساختمان را باز کنم، این‌ها مسابقه می دهند که سریع‌تر بیایند و در سفت و لندهور پارکینگ را باز کنند؛ و مثل وقتی که معلمشان چیزی ازشان بپرسد، که باید بگویند "بــــــــــــله" – همان بله معروف دبستانی ‌ها- با همان بُلندی و انرژی بگویند: "ســــــــــــــــلام"؛ بعد با دهانهایی معمولن نوچ یا پفکی،‌نُخدی بخندند و فرار کنند.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

آلیسا آلیسا جینیگیل آلیسا ، من همیشه فکر می کردم آلیسا دختریست با موهای طلایی و فر