۱۳۸۴ شهریور ۶, یکشنبه

این روزهای گشتنی 2

اینجا هوا خوب است . به استثنای ظهرها که گرم می شود . جان می دهد بروی و ولو شوی روی چمنهای روبروی خوابگاه .
سرت هم اگر گرم باشد که چه بهتر
چند روزی است که شدم مسوول سازه . از دفتر فنی تبعیدم کرده اند به یک سازه که در سایت پزوژه از همه جا پرت تر است . ( به دهان سرویس شده ام سلام کن ! )
تاق بستان را جمعه دیدم . بعدش هم دنده کباب خوردیم و در پارک کوهستان چرخیدیم و عصرش رفتیم درکه صحنه ( صحنه شهریست نزدیک کرمانشاه ) .
تفریحی که 16 ساعت طول کشید .
از کارگاه آمده ام کافی نت . کماکان از همه دنیا بی خبرم و با عکس های این مردک دوست داشتنی حال می کنم " مثال تور ماهیا " را زمزمه میکنم .
آره داداش !

۷ نظر:

ناشناس گفت...

اينجا پر از گريه باران است....
شايد...
نمی دانم!

ناشناس گفت...

خوش باش که این هم دمی ست!

ناشناس گفت...

چقدرسخته كه دور باشي و باز هم دور باشي و باز هم دورتر باشي و درو تر باشي و دور باشي

ناشناس گفت...

بابا فعال
هر روز بهتر از دیروز!

ناشناس گفت...

نغمه های گمشده ی جاده ابریشم را ببین
مسول سازه

ناشناس گفت...

نمی دانم چرا.اما اين روزها بی خود می ترسم.

ناشناس گفت...

هنوز همان فاصله هاست
همان فاصله ها...