۱۳۸۱ آبان ۱۶, پنجشنبه

....به اسم پويا كه نميشه؛ غرورم اجازه نميده ..... ولي آخه تو هم حواست نيستا, “يـــــة“نفر و كه ميبيني ديگـــــــــــه انگار نــــه انگــــــــار......چرت و پرت نميگم....اصلا”‌ خوب اگه چيزي هسـ....باشه خفه هم ميشمچرت و پرت نميگم....اصلا”‌ خوب اگه چيزي هسـ....باشه خفه هم ميشممن كه به زور....ناراحت شدي؟...ببخشيــــــــــد همچين قصدي نداشتم.تو منظورمو نفهــ..... اگه خودت جاي من بودي چـــــــي ؟ ميگفتي دقعه آ‌خرت باشه اينجوري با من رفتار ميكنيا ...من اگه بهم بي توجهي كني....“
مي گفتي يا نه؟ اصلا رفتار ديروزت يادت هست؟ خوبه كه باز يادتـــــــــه؟ .... خب گفتم كه به اسم پويا اين حرقا رو بهت نميزنم ..تازه يعني چي از من اتتظار ..... بابا منم آدمم ....

اصلا“ فراموشش كن .......همشوبذارش به حساب حسودي!.



هیچ نظری موجود نیست: