۱۳۸۶ بهمن ۲, سه‌شنبه

روزهای گذشتنی

این روزها هر چه که به شب نزدیک تر می شویم بیشتر یادم می افتد که چقدر وقت تنگ است ، چقدر مجال کم است و همه اش ، همه چیز دارد می گذرد. این روزها که شب می شود ، خدا خدا می کنم فردا دیرتر بیاید، بگذارد بیشتر بخوابیم و رویا ببینیم و خیال ببافیم. صبح که بشود فرصت برای رویا تمام شده. قندیلها آب شده اند و حتما باید فکری کرد ./

هیچ نظری موجود نیست: