هرشب قبل از خواب چند نفری هستند که می کُشم و بعد می خوابم . پشت دیوار بالکن قایم می شوم ، با اسلحه دوربین دار ، از همان هایی که توی بازی آِ جی آی هست ، وسط پیشانی را نشانه گیری می کنم و بنگ .
«ع» آدم کلفتی است ، آنجا که ما هستیم همه کاره و پشت پرده همه کارهاست. میداند که مراممان با هم فرق می کند او از آنطرف است و من از این طرف . عده ای نوچه و بوقچه دارد که چو بیندازند که با خانم «الف» رابطه دارم و بعد خودش ترتیبم را بدهد . ترتیبم را می دهد .
حالا «ع» هر شب توسط من کشته می شود یا شکنجه . چند وقت پیش توی اتاق تاریکی نشسته بودیم صورت او روشن بود و من در سیاهی نشسته بودم او حرف می زد و من سئوال می کردم صورتش پر خون بود از بس تو گوشی و مشت خورده بود.
«آقای دبیر تشکیلات » سر میز نشسته . خیلی ها فهمیده اند که با خیلی ها سر و سری پیدا کرده مراوداتش مشکوک شده است . چند روز قبلش با هم دعوایمان شده و برای هم خط و نشان بسیار کشیده ایم . تلاشها و تدبیرهای من توی جلسه چاره ای نمی کند . دوستان عزیز خیانت می کنند و «آقای دبیر تشکیلات » مرا از تشکیلات بیرون می اندازد ، هر شب یکیشان را می کشم یا «آقای دبیر تشکیلات » یا یکی از دوستان عزیز را .
۴ نظر:
كاش يك شب ميشد كشت و ديگر زنده نكرد و شب ديگري نبود
و امشب آخرين شبي بود كه كشته مي شد
به اشتباه
و بيدار نميشد به اشتباه
ببین دقیقن می فهمم چی می گیا. من اساسی یه وقتایی از این خیال پردازیا می کنم. بی شرفای پست فطرت کثافت. بچه هاشونو جلوی چشماشون تیکه تیکه می کنم تا زار بزنن.مادر...های عوضی
من هم خيلي از اين آدمها دارم كه بكشم و هرشب دوباره از نو شروع كنم. براي اين كه بازي تكراري نشود هرشب يك نقشه جديد مي ريزم و يك روش جديد براي كشتنشان به كار مي برم اين طوري خيلي جذاب تره. خيلي هم بهتر بهم كمك مي كنه كه كينه هام رو خالي كنم.
http://www.siahrag.blogfa.com/post-15.aspx
چه شباهت عجیبی دارند این دو نوشته ! .
ارسال یک نظر