۱۳۸۳ آبان ۳, یکشنبه

پس فردا ظهر دور و بر هفت تير، پيکان قهوه‌ای گل زده من را زير ميکندآخرين تصوراتم آدمهای پارادوکسيکالی هستند که ميتوانند توی ساعتهای خط خطی عصر جمعه،دست بزنند و مال هم شوند
وقتی خاکم ميکنند هنوز خون دماغم بند نيامده

هیچ نظری موجود نیست: