۱۳۸۲ خرداد ۱۷, شنبه

سوتی بزرگ اينکه يه ترم سر کلاسی بری که دم امتحانا بفهمی نداريش اون واحدرو .

رفتم دندون پزشکی ميگه بايد بايد عصب کشی کنم و ترميم
نه حوصلش رو دارم نه پولش رو


آقای استاد محترم آقای دکتر فتحی برای چنديمين بار دانشجويان عزيز رو به فلانشون هم حساب نکردن
و نيو مدن امتحان بگيرن .

دکتر که میرم خیلی کم پیش میاد تو اتاق انتظار نشسته باشم و یاد مطب دکتر عقیقی ـ دکتر بچه گیام ـ نیوفتم
که بچه که بودم توی اتاق انتظارش جونم در میومد تا نوبتمون بشه و بریم تو تا برامون بنویسه پنیسیلین .
نمی دونم اون موقع ها انقدر زمان دیر می گدشت
یا
الانا توی اتاق انتظار تخیل و رویا همچین میوفته تو کلم که بیچاره منشیه ۲۰ بار باید داد بزنه فلانی نوبتته
برو دکتر ببیندت .

بس کن رویا ساز بس کن پویاهه!

هیچ نظری موجود نیست: