پویاهه
خُب... کجای قصه بودیم؟ اول یکی بود یکی نبود یا آخر کلاغه به خونش نرسید ؟
۱۳۸۱ اسفند ۲۷, سهشنبه
اين شومينة بهت زده دست تو را فهميـــــد.
و
تني كه تني ميشود...
از كمر افتاده
كودك از روي من كه پريد
سرخي من ار تو
مي خواند
توي اصفهان موج كوتاه
وشيري كه مي خوري حلال
انفجار صدا ندارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر