يك شب ميان آن همه خون گريه ها و دود / ماشين سزخ گلزده آمد تو را ربود
ماشين سرخ گلزده آهسته رفت و بعد / يك سايه نا پديد شد آنجا ميان دود
رفتي و بعد خا طره هايت يكي يكي / مهمهني آمدند در اين خانه كبود
آن شب ز پشت پنجره مردي كنار رفت / مردي شبيه من جســدي خسته و عمود
حالا به احترام تو بعد از دو سال باز / عصري كنار پنجره اين شعر را سرود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر